چند هزار سال است اینجا ننوشته‌ام؟ مرده بوده‌ام یعنی؟ لابد.

حالا در بدترین مود ممکن راهم یک جوری واشده به این مخروبه‌ی گردوخاک‌گرفته‌ی تارعنکبوت‌بسته. همین‌جوری یه‌هویی. درحالی‌که می‌دانم تا هزار سال دیگر بنده‌خدایی از کنارش رد نمی‌شود یک نگاه کنجکاوانه بهش بیندازد حتا.

همین.

حرفم نمی‌آید.

خداحافظ.

سلام، به‌علاوه‌ی احساس بیگانگی. خوبید؟

داستانی راجع‌به آرزوها

من از بنی‌اسرائیلم:))

هزار ,یک ,سال ,کنجکاوانه ,بهش ,نمی‌شود ,هزار سال ,رد نمی‌شود ,کنارش رد ,نمی‌شود یک ,یک نگاه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاهی مرجع برای ارائه فایلهای نایاب کاشی حوض نمددونی خانه کارگرشهرستان راور استان کرمان days-of-new ارشادی فروش محصولات پلی یورتان برنامه نویسی و طراحی زرین dentalcomperesor اخذ مشاوره و صدور گواهی نامه ایزو